تحليل و تاملي بر كتاب مكتب تفسير اشاره

پدیدآورمحسن قاسم‌پورراوندی

تاریخ انتشار1388/09/16

منبع مقاله

share 585 بازدید
تحليل و تاملي بر كتاب مكتب تفسير اشاره

محسن قاسم پور راوندی
قسمت دونگي- تفسيري راهگشاست. براي نمونه مي‏توان از كتاب مفتاح‏السر القدس في تفسيرآيه‏الكرسي (ص200) يا تفسير نخبة‏البيان في تفسيرالقرآن از شهاب‏الدين سهرودي (ص155) يا تفسيرابن برّجان (ص124) كه الهام بخش عارف سترگي چون ابن عربي بوده ياد كرد. نويسنده كتاب از منابع عربي، تركي، انگليسي و فارسي در كتاب خود بهره گرفته است و در سامان دادن به اين پژوهش از دويست منبع استفاده كرده كه حاكي از وسعت كار و عمق تتبع وي است.

داوري‏هاي نويسنده در كتاب

نگاه عارفان به قرآن و روش‏هاي گونه‏گون آن‏ها در تفسير كلام وحي، از ديرباز نظريات متفاوتي را در عرصه پژوهش‏هاي قرآني و تفسيري به دنبال داشته است. مؤلف اين اثر هم از جمله افرادي است كه به‏سان يك محقق در عرصه پژوهش‏هاي عرفاني، نظرياتي هم در استناد آثار تفسير مفسران عارف و هم درباره ديدگاهها و مباني عرفا، ارايه كرده است. او گاه درباره برخي از آثار و كتب تفسير عرفاني اظهار نظر مي‏كند.
چنانكه انتساب تفسير دوازده جلدي را به نجم‏الدين كبري مردود مي‏داند (ص135-136؛ يا در زمينه عرائس البيان نظر لويي ماسينيون را كه گفته اين تفسير تحرير مجدد حقائق التفسير سلمي است تأييد مي‏كند (ص132) مثال ديگر، رد انتساب تفسير ياقوت التاويل به غزالي است كه براساس برخي گزارش‏ها پنجاه جلد بوده است (111)
زماني اين داوري‏ها از رد يا قبول انتساب تفاسير به اين يا آن عارف فراتر مي‏رود و افكار و انديشه‏هاي عرفاني خود مفسر و عارف را هدف قرار مي‏دهد. مثلاً به گاه معرفي تفسير الاشارات فيما وقع في القرآن بلسان الحقيقه و الشريعه من الكنايات مي‏گويد: ابن عربي بت پرستي را مشروعيت داده است (ص187؛ يا در مورد ديگر به هنگام معرفي ديدگاه‏هاي ابن عربي اين نظريه را كه بايد «به ابن‏عربي» حسن ظن داشت اما كتاب‏هاي او را نبايد مطالعه كرد مي‏پذيرد. (171) در بحث نظريه انسان كامل و رد عقيده عبدالكريم جيلي گفته است: «به اين شيوه مضحك هر نقطه‏اي از بدن انسان به يكي از موجودات دنيا مانند شده است. اين‏ها چيزي جز ديدگاههاي تخيلي و بدون سند نيست» (ص286). در جايي ديگر نظر حكيم ترمزي را درباره تعبير خاتم‏الاوليا باطل و مغاير سنت و اجماع مي‏داند (293). در بحث حروفيه نيز نظريات ابن عربي را كاملا تخيل‏آميز مي‏داند (326). نويسنده در آخرين صفحه كتاب خود به تمايز حروفيه با تصوف راستين اشاره مي‏كند و مي‏گويد تصوف حقيقي با حروفيه و اين نوع تاويلات تحميلي ارتباطي ندارد. (331).
از نمونه‏هاي ديگر آن كه در معرفي افكار مؤلف تفسير موائد العرفان، يعني نيازي مصري (1105)، وي را داراي تاويلات افراطي (ص 241) و تفسير روح‏البيان را داراي احاديث ضعيف مي‏داند (244).

تاملاتي درباره كتاب

الف) مؤلف محترم در مقدمه اين تفاسير را به دو نوع تقسيم كرده است (ص12). اما در بخش اول فصل سوم از تفاسير مبتني بر عرفان نظري سخن گفته و آن‏ها را نيز اشاري قلمداد كرده است. اين پرسش مطرح مي‏شود كه در نظر نويسنده چه تفسيرهايي جزء تفسير اشاري قرار مي‏گيرد؟ و اساسا تعريف او از تفسير اشاري چيست؟ آيا هر دو نوع تفسير عرفاني (چه نظري و چه با رويكرد علمي و سير و سلوكي) همه اشاري‏اند. در نظر تفسيرپژوهاني كه نويسنده از آنها الهام گرفته تفسير اشاري به تفسير عرفاني سير و سلوكي ناظر است. (ر. ك: ذهبي در التفسير و المفسرون؛ زرقاني در مناهل العرفان ذيل همين مبحث). امادر عين حال نويسنده اين كتاب عنواني را براي اثر خويش به كار گرفته كه صرفا يك جنبه از عرفان را در بر مي‏گيرد. به نظر مي‏رسد وي عنوان «اشاري» را قابل اطلاق بر هر دو جنبه تفسير عرفاني (چه نظري و چه علمي) مي‏داند. به نظر راقم اين سطور ديدگاه نويسنده با پيشينه تاريخي و تكوين و تطور اين تفاسير همخواني ندارد. زركشي و سيوطي، از قرآن پژوهان معروف سده‏هاي هشتم و دهم، تفسير اشاري را مواجيد و دريافت‏هاي دروني عارف و حاصل تاملات و استنباطات ناشي از ذوق و تجربه عرفاني مي‏دانند (الاتقان ج 4، ص200-205؛ البرهان، ج 2، ص 311). اين تعريف ناظر به تفسيرهاي نوع سيروسلوكي و تصوف عملي است. يعني همان تفسيرهاي نوع اول.
ب) نويسنده در مقدمه مي‏گويد كه عارفان تفسيرهاي خود را اشارت ناميده‏اند. اين نظريه مربوط به ابن عربي است (فتوحات مكيه، ج1، ص279).
واضح است كه تفسير ابن عربي به تفسيري مبتني بر عرفان نظري مشهور است. يعني تفسيري كه جنبه فلسفي آن اهميت بيشتري دارد تا جنبه‏هاي سيرو سلوكي. لذا به نظر درست نمي‏نمايد كه تفسير او را فيضي-اشاري بناميم. ولو آنكه خود او عنوان اشاري را به كار برده باشد. آن‏چه كه ساختار اصلي نظريات ابن عربي را در تفسير آيات الهي تشكيل مي‏دهد جنبه‏هاي فلسفي و برهاني است و اين با تفسير مولانا، يا قشيري و خواجه عبدالله انصاري متفاوت است.
ج) در بحث از تفسير منتسب به امام صادق (ع) برداشت راقم اين سطور بر آن است كه نويسنده كتاب انتساب اين تفسير را به امام صادق(ع) روا ندانسته است، كه البته تا جايي كه پژوهش‏ها نشان مي‏دهد راي درستي است. اما در عين حال بياناتي دارد كه نشان مي‏دهد وي نتوانسته است راي قطعي را مبني بر قبول يا رد اين تفسير صادر كند. در جايي تفسير واژه الصمد را به امام صادق(ع) مورد ترديد قرار مي‏دهد (ص45) و بلافاصله در صفحه بعد مي‏گويد بايد اين گونه تفسيرها را با احتياط تلقي كرد. شايد چنين اظهاراتي به اين دليل است كه پژوهش‏ها در اين زمينه هنوز به نقطه روشني نرسيده است.
د) نويسنده تفسير الكشف و البيان را جزء تفاسير عرفاني قلمداد كرده است (ص89) در حالي كه اكثر تفسير پژوهان اين تفسير را جزء تفاسير روايي دانسته‏اند. (ر. ك: التفسير و المفسرون، ج1، ص221)
درست است كه يكي از جنبه‏هاي چهارده گانه تفسير الكشف و البيان ثعلبي، حكم و اشارات و تاويلات است، اما نبايد به اين دليل اين تفسير را يكسر عرفاني قلمداد كنيم زيرا تفاسير ديگري هم وجود دارند، مانند تفسير عنايه القاضي و الكفايه الراضي معروف به حاشيه الشهاب يا حاشيه الخفاجي از شهاب‏الدين مصري (متوفي 1069) و در واقع حاشيه‏اي بر تفسير بيضاوي- كه اقوال حكما، صوفيان و لطائف و اشارات عارفان را آورده‏اند، اما نويسنده از آن‏ها ياد نكرده است.
هـ) به نظر نويسنده تفسير علاءالدوله سمناني جزء تفاسير اشاري است كه با انديشه عشق الهي و فنافي‏الله رقم خورده است. به ديگر سخن اين تفسير جزء تفاسير با صبغه عرفان عملي است. اما تعمق در گزارش‏هاي تفسيري علاء الدوله سمناني بيانگر آن است كه تفسير سمناني به صبغه عرفان نظري نزديك‏تر است. گزارش ذهبي در التفسير و المترون (ج2، 395) از آن لحاظ كه بر نسخه خطي اين كتاب در مصر دسترسي يافته است خواندني است او گفته است كه سمناني بعد از تفسير سوره حمد كار نجم‏الدين رازي (معروف به دايه) را با تفسير سوره طور آغاز مي‏كند. كسي كه اين تفسير را (تفسير علاءالدوله) مطالعه كند در مي‏يابد كه اين دو مفسر دو شيوه كاملا متفاوت از يكديگر دارند. تلاش نجم‏الدين رازي در تفسير آيات جمع بين ظاهر و باطن آيات است اما تفسير علاءالدوله مبتني بر قواعد فلسفي صوفيانه است. (همان جا). سمناني هر آيه را داراي هفت بطن مي‏داند كه هر كدام مخالف ديگري است: بطن قالبيه، بطن لطيفه نفسيه، بطن لطيفه قلبيه بطن لطيفه روحي، بطن لطيفه سري، بطن لطيفه خفيه و بطن لطيفه حقيه. آيا اين تقسيم‏بندي بطون و مراتب آن به تفسير اشاري سير و سلوكي شبيه است يا به تفسير عرفان نظري؟ گرچه سمناني مخالف عقايد ابن عربي بوده و مكاتبه وي با عبدالرزاق كاشاني در اين زمينه مشهور است، تفسير او نيز ادامه تفسير نظري ابن عربي به روشي ديگر است.
و) برخي تفاسير مهم عرفاني از نگاه نويسنده محترم دورمانده است كه خوب بود به آنها اشاره مي‏كرد. سيد حيدر آملي از عارفان قرن هشتم مؤلف تفسير مهم محيط‏الاعظم است. وي در جلد اول اين تفسير كه انتشار يافته است به تفصيل، تاويل عرفاني را به بحث گذاشته است. اين كتاب در اصل هفت مجلد بوده است كه دو جلد اول آن به خط خود سيد حيدرآملي در كتابخانه مرحوم آيت‏الله نجفي مرعشي موجود است و اخيرا به همت يكي از فاضلان قم به زيور طبع آراسته شده است. انگيزه اصلي سيد حيدر از تأليف اين تفسير ارائه تاويلاتي موافق مذهب اهل بيت عليهم‏السلام بوده است. وي در آغاز تفسير هفت مقدمه جامع و نسبتاً مبسوط براي كتاب خود تدارك ديده است. نويسنده محترم تفسير اشاري مي‏توانست با استناد به چنين مقدمه‏هايي از روش تفسيري سيدحيدر آملي كه تاثرش از مكتب تفسيري ابن عربي قابل انكار نيست پرده بردارد. به هر حال از تفاسير مهم عرفاني شيعي همين محيط الاعظم است كه جناب سليمان آتش به آن نپرداخته است.
ديگر تفسير مهمي كه نويسنده كتاب از كنار آن گذشته است تفسير بيان السعاده في مقامات‏العبادة است. مؤلف اين تفسير حاج ملاسلطان عليشاه محمدگنابادي ملقب به سلطان عليشاه از عالمان و عارفان سلسله نعمه‏اللهيه است (متوفي 1327 ق) اين تفسير از نگاه ذهبي دور نمانده و اين تفسير را از زمره تفاسير شيعي مي‏داند كه فقط اقتصار به احاديث نشده بلكه رموز و اشارات و لطائف عارفانه نيز همراه با بحث‏هاي دقيق فلسفي و عرفان نظري در جاي جاي آن ذكر شده است (التفسير والمفسرون، ج2، ص199).
بازتاب تعاليم حاج ملاهادي سبزواري، كه مؤلف از شاگردان وي بوده، در اين تفسير مشاهده مي‏شود. وي در عين حال در مقدمه تفسير خود گفته است: «بعضي اوقات از اشارات كتاب و تلويحات اخبار، براي من لطايفي ظاهر نشد كه قبل از آن در هيچ كتابي نديده و از كسي نشنيده بودم و لذا مصمم شدم آنها را در تفسير خود ارائه كنم» (مقدمه تفسير بيان السعادة) اين تفسير در سال 1344 در چهار مجلد با مقدمه مفصلي به كوشش يكي از وابستگان سلطان علي‏شاه، يعني سلطان حسين تابنده، به طور منقحي به چاپ رسيده است. (ر. ك: دايرة‏المعارف تشيع، ج4، ص571، طرائق الحقايق، ج3ص540).

كتاب‏شناسي

آقا بزرگ تهراني، الذريعه الي تصانيف الشيعه، بيروت؛ آملي سيدحيدر، محيط الاعظم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران 1373، ابن عربي، محي‏الدين، فتوحات مكيه، دارصادر، بيروت، بي‏تا، احمدبن محمدالادنه وي، طبقات المفسرين، مدينه، بي تا؛ ايازي، محمد علي، المفسرون حياتهم و منهجم، تهران 1373، بلاشر، رژي، در آستانه قرآن، ترجمه محمود راميار، انتشارات بعثت، پورجوادي، نصرالله، مجموعه آثار سلمي، مركز نشر دانشگاهي، تهران؛ ثعلبي، الكشف و البيان، داوودي، طبقات المفسرين، بيروت، 1403؛ دايرة‏المعارف تشيع، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادي و ديگران، تهران 1373؛ ذهبي، محمد حسين، التفسير و المفسرون، قاهره 1409، زرقاني، عبدالعظيم، مناهل العرفان، چاپ قاهره، بي‏تا، زركشي، البرهان في علوم القرآن، تحقيق يوسف برغشلي، بيروت 1410، سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، تحقيق ابوالفضل ابراهيم، قم 1367، عادل نويهض، معجم المفسرين، لبنان 1403، عبدالحليم محمود، مناهج المفسرين، قاهره 1421،، عقيقي بخشايشي، طبقات مفسران شيعه، قم 1371، كاتب چلبي، كشف الظنون، دارالفكر، 1402، گنابادي، سلطان علي‏شاه، بيان السعادة في مقاماة العبادة، تهران 1344؛ گنابادي، معصوم علي شاه، طرائق الحقائق، انتشارات باراني، تهران 1339، مساعد مسلم آل جعفر، اثر التطور الفكري في التفسيري في العصر العباسي، بيروت 1405، نويا، پل، تفسير قرآني و زبان عرفاني، ترجمه اسماعيل سعادت، تهران 1373؛
Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade Editor in chief

مقالات مشابه

تنويع و تقسيم مباحث علوم قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهعلی‌اوسط باقری

آواشناسی ابن جزری در کتاب النشر فی القراءات العشر

نام نشریهتفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهبهمن زندی, سیدحسین میر تقی

پايان نامه ها و كتاب شناسي قرآن و امام جواد(ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهادریس جعفرزاده

نقد کتاب «رویکردی نو به مطالعه قرآن»

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمصطفی احمد‌زاده

خاورشناسان قرائت پژوه و آثار آنان

نام نشریهقرائت‌پژوهی

نام نویسندهحسن رضا هفتادر